مثل تاکی که تلو خورده به دیوار و به در
شانهام باش که مستم نروم جای دیگر
نیستی دنده های من خُردند
پشه ها در دهان من مردند
به نام خاک کف پای دوستان علی
جهان شبیست در آغاز داستان علی
الو! من اشتراک صفر - هشتم، تاکسی لطفا
تشنج میکشد گنجشک ها را زیر پیراهن
تنهایم؛
چون گرگ سپید در زمستان باغچار...
باز باران است... اما از دو چشم مادرم...
آسمان جاری است گویا از دو چشم مادرم
پر از سکوت، پر از اضطراب، پر دردم
از عاشقانه ترین فصل عشق دل سردم
به نام روز عید از جنس باغ آتش به بر کردی
غریب و عاشق نادیده را نادیده تر کردی
دلتنگم و سخنی کافیست
تا به گریه بیفتم
تب دارم و خستهام،کمی بیمارم
اما گل من تو را بجا میآرم
شعری برای جنگ، شعری برای نان
این شغل شاعر است در آخرالزمان
دیشب که گل جدایی را می چیدی
با حرف دلت درون درون می دیدی