دوباره شب شده و یاد اوست مهمانم
درخت گشتهام و رنگ و بوست، مهمانم
طبق معمول این حوالی سهم چشمان شماست
سبز شالی زار ها محتاج باران شماست
لب درياچه ها کج می کند ابروی ماهش را
به چنگ باد و آتش می دهد طرح نگاهش را
در من دوباره زنده خواهد شد، اندیشه های آتشین امشب
شوق عروج آسمان دارم از حجم سنگین زمین امشب
خاطرات خوش من در دل شبها افسرد
در پس پنجره گلدان صدایم پژمرد
از شاخه های سرو و صنوبر بلند شد
ناگاه دسته دسته کبوتر بلند شد
این بزم عاشقانه برای ثواب نیست
در درس عشق، حرف حساب و کتاب نیست
مگو که باغ کجا رفت و آشیانه چه شد
مگو ترانه سرایان چه شد، ترانه چه شد
غرور و ناز تو زیباست با زنانگی ات
مرا ببوس، بریز از شراب خانگی ات
از خانه میکشم به خیابان شریف را
تا تر کند ترانه باران شریف را
بلخ با چهرهی اساطیری غرق اندوه کرده دنیا را
زخمها جلوهی دگر دادهست سرزمین همیشه تنها را
پس از تا سوختن گرما و گرما
چو سکری سرد میپیچید در ما