داستان کوتاه «شراره»

داستان کوتاه «شراره»

«عیسی به ایشان گفت: اگر کور میبودید، گناهی نمیداشتید. اما چون میگویید، بینا هستیم، به همین دلیل هنوز در گناه هستید.» انجیل، یوحینا 9 و

داستان کوتاه «آیینه و خنجر»

داستان کوتاه «آیینه و خنجر»

آسیهء بیدار خوابی کشیده ، پایین را ازپشت پنجره نگاه کرد . شهر به نظرشِ از نفس افتاده بود ، چراغها مرده بودند ، فانوسها

داستان کوتاه «یلدا»

داستان کوتاه «یلدا»

پایین را نگاه کردم. چراغ سر کوچۀ خانۀ یلدا مثل هرشب دیگر میسوخت، و در روشنی سرخ رنگش، سنگفرش سیاه، مرطوب و پر از ریزه