زمین است این وطن یا سرزمین است
که دایم پایمال آن و این است
هم بازی رنگین کمان، همزاد بارانی
یک اتفاق تازه در ذهن خیابانی
سرگیجه های آخر خود را نشانه کرد
شب را فدای یک غزل عاشقانه کرد
ای عشق چه کردی که چُنین سوخته جانم؟
جز نام تو یک لحظه نیاید به زبانم
برداشت کوله پشتی و یک راه، بی هدف
در یک مسیر خلوت و دلخواه، بی هدف
بیابان لاله زد، صحرا چمن کرد
زمین سبزینههایِتر به تن کرد
خواندیم از او صلابت دریا را
دیدیم در او نجابت دریا را
اگر ترانه ی از یاد رفته ی عاصی
دوباره زنده شد از خاطرات در خونش
بر قند لب تو انگبین هم نرسد
کاهوبره با سکنجبین هم نرسد
دوستش داشتم
نمى دانست
کسی مانند ما خاموش و خر نیست
به قصد جان خود «شیر بَبَر» نیست
آرامشِ باغ گل به گیسو زدنت
آشوبِ بهار شانه بر مو زدنت