آخرین اشعار

جزیره‌ی مشتاق

نگاه می‌کنی و این نگاه، اشراقی‌ست
نگاه کن که دلم یک جزیره مشتاقی‌ست

چو خواند شعر مرا این‌چنین ستایش کرد
یقین که شاعر خوب است حیف قشلاقی‌ست

پیاله پشت پیاله بریز می‌نوشم
که من خمارم و امشب حریف من ساقی‌ست

دمی که هست غمی‌نیست، عالمی با توست
که داند این دو نفس عمر تا سحر باقی‌ست

به تیر یا به تعارف، به تور یا به تفنگ
شکار کس نشود کفتری که ملّاقی‌ست

من از قبیله‌ی عشقم که در شریعت ما
نفس‌کشیدنِ بی‌عشق هم بداخلاقی‌ست

شناسنامه