داستان کوتاه «گاو شیری»

داستان کوتاه «گاو شیری»

مادرم قهرآلود سرم جیغ زد: – بدو برویم پس آلاف. قیافه‌اش را نمی‌دیدم، اما از تُن صدایش فهمیدم قهرش شوخی نیست، بلکه خیلی هم جدی

داستان کوتاه «نسخه‌نویس»

داستان کوتاه «نسخه‌نویس»

خواب بودم. نمی‌دانم، شاید به رو خوابیده بودم. دقیق یادم نیست چگونه خوابیده بودم. شاید به پهلو خوابیده بودم. نه، شاید آستانه به پشت خوابیده

داستان کوتاه «هم اتاقی»

داستان کوتاه «هم اتاقی»

یازده بجه شب ساعت یازده شب است. خسته‌ای و خوابت گرفته. می‌خواهی بخوابی. دقایق بعد این کار را می‌کنی و می‌خوابی. هنوز نیم ساعت نخوابیده‌ای

داستان کوتاه «تحفه‌ی رئیس»

داستان کوتاه «تحفه‌ی رئیس»

روبروی آیینه‌ی دیواری روی چوکی نشستم. دستانم را چرب کردم. صورتم را در آیینه دیدم. مقداری چرب برداشتم و صورتم را هم چرب کردم. کسی

داستان کوتاه «فرح»

داستان کوتاه «فرح»

وارد سرا که می‌شوی برگ‌های نهال‌های شگوفه‌زده درخت بهی نگاهت را پر رنگ سفید و گلابی می‌کند. عطر شگوفه بهی که به دماغت می‌پیچد با

داستان کوتاه «سیب»

داستان کوتاه «سیب»

سیب در هوا چرخی زد. ملاق خورد، ملاق خورد، ملاق خورد… و بر تیغۀ کارد فرود آمد. دو پله شد و بر زمین افتاد. مرد

داستان کوتاه «خاتون»

داستان کوتاه «خاتون»

ساق هایش لوچ بود و هی شصت دستش را می‌چشید. پاهای گوشت آلودش در هوا تکان می‌خورد و به هم می‌پیچید. روی پرنده کنار کلکین

داستان کوتاه «اسیران»

داستان کوتاه «اسیران»

ساعتی است که خسته شده ایم. دیگر خسته شده ایم. چون دو توته گوشت کوفته شده در برابر هم نشسته ایم. چشمان ما به تاریکی

داستان کوتاه «سنگ سپید»

داستان کوتاه «سنگ سپید»

اتل لب جوی نشسته و لب های تشنه اش را به سطح آب سرد، دلچسپ و گریزنده گذاشته است. سبزه های کنار جوی که با