تموز ما چه غریبانه و چه سرد گذشت
کبود جامه ازین تنگنای درد گذشت
خوشا آهوی صحرا با لبانش نام ما گفته
مرنج ای دل که دلبر وصف ما یا ناسزا گفته
زنی را میشناسم که با دستی خانه می تکاند
و با دست دیگرش گهواره مرد آزادی را تکان میدهد...
در من تمام درد جهان رقص میکند
چنگیز های چرخ زمان رقص میکند
هر بیوطن به یاد وطن گریه میکند
مرغ اسیر پشت چمن گریه میکند
سروگونه سالها در استقامت سوختیم
پیش امواج جهنم پر صلابت سوختیم
تا در چه بهاری گل من واشده باشی
ما گم شده باشیم و تو پیدا شده باشی
کتان در دوکدان گنجشک بر ترقوه بگذارم
و لالا شوم کودکان خیزرانیام را...
مثل آهنگِ قشنگیست که پی هم شده است
عشق امروز سراسیمه ی آدم شده است
من حاصل پیوند گلهای بهارم
من مادرم را مثل بابا دوست دارم
چون درخت، ایستاده میمیرم
شبح مرگ در کمین من است
در سکوتی که سایهگستر بود
یک سپیدار داشت جان میداد