از چشمهای شما اتفاق میافتد
تکرار احساسی از آرامش...
این بار میرسد خبر از رادیو دری
آغاز جشنوارهی انگور در هری
بیراهه نرو آدم شبگرد خودت باش
زودست هنوز آری و برگرد خودت باش
خستهام، گویی بیابان را بهدوشم میکشم
تلخیای تاریخ انسان را به دوشم میکشم
غمت که آمد و یار دل خرابم شد
نشست و مطلع نی نامۀ کتابم شد
بهار عاشقانهترین فصل انتظار من است
زمانِ بودنِ تو پیش من، بهار من است
غم است روی غم و غم به روی غم اینجا
تو نیستی و به دوش كه سر نهم اینجا
میان این همه آه و فغان، امام جواد
خوش آمدید به دنیایمان، امام جواد
تا که مولانا است آهنگ زبان فارسی
شمس قد افراشت خواهد، سرفشان فارسی
در گوش من صداست، پدر! زنگ مکتب است
امروز دخت ناز تو دلتنگ مکتب است
قسمت این بوده که محکوم نگاهت باشم
عاشق شیشه فروش رخ ماهت باشم
این روزگار نحس به مانند یک غم است
هرچه زمانه بر سرم آورد ماتم است