گل نمیکند بیتو شاخ عشقهپیچانم
ای نشسته در چشم و ای تنیده در جانم
کلماتم، کلماتی که «درخت» و «سنگ»اند
کلماتی که کمی «خسته» کمی «دلتنگ»اند
بر گونهات اشکی که چکیدهست نشانیست
این غده که چسبیده به جانت سرطانیست
دلتنگم و دو چشم تو پیدا نمیشود
مادر! در این غبار دری وا نمیشود
آن شب که سخن چو بیهقی می گفتی
با لطف بیان ازرقی می گفتی
دریغا عطر نارنجی که راز آمیز در قوطی
به کشتن داد شهری را پر از پاییز در قوطی
سرگرم یا حسینم و دلتنگ یا حسن
دلتنگ بیقراری آهنگ یا حسن
دهقان هرات! سرخوش و شاد بزی
صد سال ز تیر تا به خُرداد بزی
پشتو گفتا دری مرا کرد خراب
نالید دری ز دستِ پشتو بیتاب
ﻣﻦ ﺳﺮﮔﺬشتهای ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺭﺍ
ﺑﯽ ﺣﻀﻮﺭ ﭼﺸﻢ ﺗﻮ ﺗﻔﺴﯿﺮ ﻣﯽﮐﻨﻢ
ای یار! ای زیباترین! هر جا که باشی دوستت دارم
عشقِ نهانِ نازنین! هر جا که باشی دوستت دارم
زین پیش دلم کشتهٔ دیدارِ تو بود
جانم به هزار سر هوادارِ تو بود