این روزها هوای غریبی مرا گرفته
اندوه هم به طرز عجیبی مرا گرفته
آنقدر دود و گریه و زخم است در وجودم
انگار انفجار مهیبی مرا گرفته
قسمت نبود تا که بخندم به روزگارم
از من زمانه سهم و نصیبِ مرا گرفته
شاید بهار قسمت آیینههای من نیست
قحطی درخت تازهی سیبِ مرا گرفته
تنها پناهگاه من این شانههای زخمیست
بیتو عجب فراز و نشیبی مرا گرفته