تو نباشی اگر…

تو نباشی اگر درین خانه، عشق از آشیانه می‌کوچد
تیره و تنگ می‌شود دنیا، برکت از اهل خانه می‌کوچد

تو نباشی اگر درین تقویم، یادگار هزارساله‌ی من!
چشم خورشید بسته می‌ماند، زندگی از زمانه می‌کوچد

تو نباشی، به سینه‌ی تاریخ هیچ نظمی به‌ جا نمی‌ماند
مولوی شمس را رها کند و رستم از شاهنامه می‌کوچد

تو منی ای تمام هستی من، با تو بی‌اختیار خون‌گرمم
با صدای تو رود جاری من، گریه‌های شبانه می‌کوچد

ای تو جغرافیای آرامش چارسمت من از تو پُر شده است
چشم‌های تو خط سرخ من اند، رنج چشمت چرا نمی‌کوچد؟

شناسنامه