مرا ببخش اگر بار روزگار تو بودم
اگر همیشه نبودی، اگر کنار تو بودم
میان ممتد این ز کوچههای خالی دنیا
تو رفته بودی و اما به انتظار تو بودم
مرا ببخش اگر روزگار باب دلت نیست
اگر دلیل غم و رنج بیشمار تو بودم
اگر چراغ به شبهای تار من تو نبودی
اگر چراغ به شبهای سرد و تار تو بودم
کنار پنجره آرام مینشستی و اما
نشسته نه! که هرآن لحظه بیقرار تو بودم
از اینکه رفتهای خوش باش و روزگار بکامت
منم که ماندهام هر چند، در کنار تو بودم