آخرین اشعار

از پی تمدید یک برگ اقامت سوختیم

سروگونه سال‌ها در استقامت سوختیم
پیش امواج جهنم پر صلابت سوختیم

برگ و بذر زخمی‌ام را باد در هر سو پراند
بعد از آن هر لحظه در چشم ملامت سوختیم

جان به دست دوست دادیم از سر اخلاص خویش
هر کجا می‌خواست قدر استطاعت سوختیم

سوختن سخت است، اما ما چه راحت سوختیم
باز هم مثل همیشه طبق عادت سوختیم

کاش ویزای تولد را نمی‌داد آن خدا
از پی تمدید یک برگ اقامت سوختیم

شناسنامه