کتاب حاضر رمانی با موضوع عاشقانه است. در این رمان «تمنّا» که دختری خودکم بین و فاقد اعتماد به نفس است، با وجود اینکه عاشق پسرخالهاش «آرش» است، عشق او را به دلیل لایق ندانستن خود رد میکند. امّا بلافاصله به بیهوشی عمیقی میرود که بعد از به هوش آمدن، به عشق خود اعتراف میکند. نامزدی آنها با مرگ آرش در هنگام خلبانی به پایان میرسد. تمنّا بر اساس قولی که به آرش مبنی بر شاد زیستن داده، به انتخابهای جدیدی دست زده و به زندگی ادامه میدهد.