دستی شکافت نای به آتش کشیده را
سوزاند، های های به آتش کشیده را
امشب نظاره میکنم از ساحل خودم
تبخیر آبهای به آتش کشیده را
وقتی که سنگ و چوب حرم سوخت تا غروب
دیدیم کربلای به آتش کشیده را
کاری نکرد، هیچ کس، انگار دوست داشت
ویرانی بنای به آتش کشیده را
دور از اجابت است دلم پس کجا برم
یک کعبه «ربنا»ی به آتش کشیده را؟
ققنوس وار سوخت و از خویش جا گذاشت
شعر – این هلاهلای به آتش کشیده را
پاشید از جنازۀ خود در مسیر باد
خاکستر صدای به آتش کشیده را