آخرین اشعار

افق خاطره

جلوه ات در افق خاطره پیداست هنوز
یادت آرامش درد دل تنهاست هنوز

تنها چهره گلگون خود از پرتو خاک
دیده ام سوی تو در شوق تماشاست هنوز

بس که در دامن شب ها گل اشک افشاندی
پر طراوت چمن سبز مصلاست هنوز

ره صد ساله به یک لحظه سپردی و مرا
خم این کوچه ی بی حادثه مأواست هنوز

دستت از قفس خاک مبارک بادا
وای بر من که مرا سلسله برپاست هنوز

گر نئی مایل پرواز دلا مرگت باد
صد کران فاصله بین تو و دریاست هنوز

قد چون نحل تو هر چند که بر خاک افتاد
علم فتح تو در معرکه بالاست هنوز

شناسنامه