فارسی بود گریه ی پدرم
فارسی هست خنده ی پسرم
مادرم سال هاست می گوید:
فارسی درد می کند کمرم
دخترم را به فارسی کشتند
فارسی آتشی ست در جگرم
گریه ام،خنده ام،سکوتم نیز
کلماتی که رسته دور و برم
کوه و دشتم،درخت و مزرعه ام
ساقه و شاخه، برگم و ثمرم
شک ندارم به فارسی بوده
این که من سال هاست در به درم
لحظه ی فارسی سخن گفتن
من گمان می کنم پرنده ترم
فارسی راه می روم وقتی…
دوست دارم به آسمان بپرم
فارسی می روم به دکان ها
تا که دیوان تازه ای بخرم
فارسی دوست دارمت بسیار
با خودم آمدم تو را ببرم