آن بوسه چیزی کم ندارد مثلِ این بوسه
هر بوسه در ذات خودش شد بهترین بوسه
میشد خدا مانند باران بر سرِ آدم
از آسمان میریخت برروی زمین بوسه
جای کمان و تیر از معشوقهاش ای کاش!
هر پهلوان میداشت در بالای زین بوسه
دی شیخ را دیدند آدمها که میپالید
در قریهها، در شهرها با ذرهبین بوسه
تنها دلیلِ خندههای آخری خاتون
تنها وجوهِ اشتراک کفر و دین بوسه
و هیچ آدم برفی گرسنگی نکشد
روابط غم و انسان زهم گسسته شود
همیشه قامت سرباز در امان باشد
تفنگ کشته شود از کمر شکسته شود