ملامت

اگر چه دستخوش حادثات دیگری ام
هنوز گاه گداری به فکر می بری ام

سری به پات نهادم دلیل خوبی بود
برای اینکه ببینی اگر چه سرسری ام

شراب تلخ چشیدم، ولی نخندیده
کسی شبیه تو هرگز به لهجه ی دری ام

مزن به سنگ ملامت مرا که مدتهاست
پریده از سر بامت دل کبوتری ام

زیاده خواه نبودم مگر به قدری که
ز یاد برده مرا دست مهر مادری ام

متاع کهنه ای ام در بساط تنهایی
نبوده هیچ کسی غیر درد مشتری ام

اگر دومرتبه از کوچه ام عبور کنی
شکسته تر شدم از قبل ها نمیخری ام؟

شناسنامه