دست و دلم قدم به قدم ریخته
تقصیر زلف توست به هم ریخته
من در توام وجود مبارك! نخواه
جان را در استكان عدم ریخته
پیراهنم به گریه نشسته، بزن
غم های هارمونیه كم ریخته
گل های تازه دم به شفا منجرند
قربان دست تان جگرم ریخته
بگذار حال و روز تو را حس كنم
من كاغذم دوات و قلم ریخته
پهلوی رخت و كیف و كتابت خوشم
نظمی است در اتاق به هم ریخته
نزدیكتر شو از رگ گردن به من
هر جای این جهان كه ستم ریخته