کلکینچه‌ها

قفل لبت به حیله و ترفند وا شده
با بوسه های تازه تری آشنا شده

دربین قریه کشمکش افتاده بر سرت
زیبایی ات دلیل همین ماجرا شده

کلکینچه ها به دیدن تو باز می شوند[۱]
حسن تو نُقل مجلس همسایه ها شده

از آن زمان که گوشه ی برقع کنار رفت
عاشق به چشم های تو یک روستا شده

دربین پرده های حجاب تو دیده ام
زلفت شبیه ساقه ی پیچک رها شده

روزی که در حوالی ما پا گذاشتی
اسم زنان دهکده فرخ لقا شده

۱ – کلکینچه ـ پنجره کوچک

شناسنامه