آخرین اشعار

شأن میهمان

کودکم گل بخور که نان این است
آن‌چه در شأن میهمان، این است

گل بخور، گل غذای خوش طعمی‌ست
لطف بسیار میزبان این است

سال‌ها خورده‌ای از آجُر نان
خشت را کرده‌ای تصوُر نان

تا به کی خورد ماسه و گج و شن؟
بعد از این گل بخور که نان این است

خوانِ گلدار؛ خوانِ رنگارنگ
نانِ بسیار؛ نانِ رنگارنگ

سفره‌ای این چنین کجا پهن است
قدردانی ز هم زبان این است

کودکم گل‌فروشی آسان نیست
کار هر مرد در خیابان نیست

باید از کار تو شود تقدیر
ملتی خوب و قدردان این است

گل به هر کس نمی‌دهند این‌جا
گل به مسکین و مستمند؟ اما

مردمی می‌کنند این مردم
معنی لطف بی‌کران این است!

کودکم گل بخور که نان این است
روزی ما از آسمان این است

چاره‌ای نیست غیر از این ما

شناسنامه