با یک زنی در او بلد یک روز نی یک روز
دو میشود یک تا عدد یک روز نی یک روز
مردی که درگیر است با اندوه و تنهایی
از این قفسها میپرد یک روز نی یک روز
هر بار چون چاقو نخواهد خورد ای عاشق
بر سینهی تو دست رد یک روز نی یک روز
دنیا شود خالی از آدمهای بی احساس
دیگر نماند دیو و دد یک روز نی یک روز
چون آفتاب از هر طرف معلوم خواهد شد
فرق بزرگ خوب و بد یک روز نی یک روز
نام تو جاویدانه خواهد ماند بعد از مرگ
از شور شعرت تا ابد، یک روز نی یک روز…
زخمم زده خوش باوریها آه میدانم
قلبم توقف میکند یک روز نی یک روز