شب غرق زوزه هاست، رمه بی شبان یله
یک بره در تا هجم چندین دهان یله
در شهر دسته دسته دهنهای بی وضو
له له زنند از پی یک استخوان، یله
در شعلهی قساوت شهرند مدتی است
مرغان بال بسته ی از آسمان یله
یک روز با خروشت از آغوش آسمان
می شد زمین به دست تو با یک تکان یله
اینک تو ایستاده و رخش برادرت
با زین واژگون در افق همچنان یله
کو غیرتی که باز بپرسد چگونه شد
در چنگ باد کشتی بی بادبان یله
بگذار لقمه لقمه کنندم گرازها
کاینسان شدم سوار چموش عنان یله