یلدا دوباره در غزل من خوش آمدی، من حس چشمهای تو از سر گرفته ام
من شعر شب سروده ام امشب برای تو، با واژه ها روابط دیگر گرفته ام
امشب تمام ذهن زمان شاعر است و هر شاعر برای شعر تو آماده می شود
یلدا بیا برای تو امشب غنیمت است، من با حضور سبز تو باور گرفته ام
یلدا، نگاه ماه در آن سوی ابرها، حرف از حضور تیرگی اصلن نمی زند
پیش آمدیست فصل جدیدی برای ما، در انتظار آمدنت پر گرفته ام
پوشانده است ذهن زمین را نگاه تو، از باوری سپید به تنپوشه های برف
من این لباس را که در اینجا سروده ای، معنای صلح خاطر کشور گرفته ام
سرما همیشه فرصت آغوش گرم توست، تا دورهم سروده ای از عشق سرکنیم
لبخند عاشقانۀ یلداترین نگاه، یلدا بیا برای تو من در گرفته ام