یار آهوها

واژه‌ها ایستاده در تعظیم لب گشودند ماه بانوها
السلام علیک یا مولا، حضرت عشق، یار آهوها

بقچه‌ای پُر می‌آورم آقا، پرِ اندوه، گریه و احساس
از وطن، از دیار مولانا، بلخ و غزنه، هرات و آن سوها

لهجه‌ها را تو خوب می‌فهمی نامه‌ها را تو خوب می‌خوانی
نامه‌هایی که آمده از دور، روی بال و پر پرستوها

یک صف از عشق بسته شد اینجا رو به روی سفارت ایران
صفی از عشق و اشتیاق به تو، ایستاده ردیف ناجوها

مادرم گفته که زیارت کن یک دل سیر التماس دعا
زائرت بازماند، راه نیافت، نه اجازه به آن فراسوها

دست‌ها را تو باز می‌گیری حس خوبی برای یک پرواز
می‌بری تا کنار گنبد نور، تا قدمگاه سبز آهوها

می‌شوم مثل رود، نه، دریا، سرخوش از حس خوب آرامش
با تو و در پناه مهرخودت می‌شوم دور از این هیاهوها

خط مرزی و یک مسافر که کوله بارش غباری از حرم است
می‌رود دور تا بپیوندد به رفیقان، به دسته‌ی قوها

شناسنامه