گُردآفرید

صدبار مرده می‌شود و زنده می شود
صد بار پوست می‌دهد و رنده می‌شود

دیری است بند بند تنت می‌شود حراج
در کسوت زنی که فروشنده می‌شود

دنبال شادمانی از دست رفته‌ای
وقتی که زخم‌های تنت خنده می‌شود

در دشت‌های ملتهبت مَین‌ها هنوز
با دست و پای توست که رقصنده می‌شود

هر روز دسته دسته پر و بال می‌کشد
پروانه‌ها چه زود پراکنده می‌شود

یا در مدیترانه و یا ساحل سیاه
اجزای پیکر تو پناهنده می‌شود

گل‌های سرخ پیرهنت، سهم داس شد
هر روز شاخه شاخه از آن کنده می‌شود

در پشت پرده‌های برانداز یک قمار
امروز تو حواله به آینده می شود

اما نخوانده‌اند که در پشت این ورق
گرد آفریدهای تو رزمنده می‌شود

شناسنامه