آخرین اشعار

گل پژمرده

یاد کن یاد از این آدمِ آزرده رفیق
غمِ دوریِ تو را دل به کجا برده رفیق

فرصتی هست، بگو هر چه دلت میخواهد
نشود، گپ بزنی پشت سرِ مرده رفیق

کار من نیست، اگر سر به درت می کوبم
بادِ سگ، خاک مرا بر درت آورده رفیق

من تو را دوست ندارم، چه قدر وحشتناک
آه! این جمله ی تو مغز مرا خورده رفیق

کاش میبود، کمی تاب مقابل شدنت
پیش من هیچ نمانده ست دل و گرده رفیق

فکر کردم که بفهمانمت از خود، ماندم
پُتَکی، لای کتابت گل پژمرده رفیق

شناسنامه