بگذار تنت را بسراید گل و باران
حرف و سخنت را بسراید گل و باران
یک باغ مجسم شود از هُرم نگاهات
سیب بدنت را بسراید گل و باران
مشکوک شود هرچه علفهای معطر
دشت و دمنت را بسراید گل و باران
آیینه به پا خیزد و آشوب بگیرد
تنها شدنت را بسراید گل و باران
موسیقیِ آرام غزلهای پر از عشق
بگذار تنت را بسراید گل و باران