نگاهت میتراود چون گل شبتاب صحرایی
دلم را میبرد با خود به سمت شهر رویایی
دلم پیکر تراش آرزوهای تو میگردد
در آن فرصت که می افتد گذر در باغ تنهایی
در آن خلوت که با آوارهگیهای تو می پیچم!
ترا میریسم از نیلوفر زیبای دریایی
تنت را در حریر لاله های شعر می پیچم
نگاهت را به کاغذ می کشم رنگین و سودایی
سپس ابر بهاری میکشم همسایۀ خورشید
که میریزد پس از باران گل سرخ اهورایی
گل سرخ اهورا را بدور دامنت گیرم
که روشنتر بتابی در غزلهایم تماشایی