آخرین اشعار

گذشت

تموز ما چه غریبانه و چه سرد گذشت
کبود جامه ازین تنگنای درد گذشت

نسیم آن سوی دیوار نیز زخمی بود
چو از قبیلۀ اشباح خوابگرد گذشت

ز دوستان گرانجان کجا برم شکوه
کنون که خصم سبک مایه هر چه کرد گذشت

دلم نه بندۀ افلاک شد نه بردۀ خاک
ز آبنوس رمید و ز لاژورد گذشت

بگو که کید شغادان به چاهسارش کُشت
مگو که وای ببین رستم از نبرد گذشت

درین غروبِ غریبانه؛ دل هوای تو کرد
حریق لاله ز رگ‌های برگ زرد گذشت

چو دل به دست ز کویت گذر کنم گویی
یکی ز شیشه‌ فروشان دوره‌گرد گذشت

قسم به غربت واصف که در جهان شما
یگانه آمد و تنها نشست و فرد گذشت

شناسنامه