آخرین اشعار

کویر

پر از گل‌ها، پر از آوازها، پروانه‌ها، ای دوست
خیالی داشتم شیواتر از یک روستا، ای دوست

شبیه باغ بودم لاله و گل در نگاهم بود
ولی اکنون بیابانی شدم بی رد پا، ای دوست

کویر خشک، بی‌آب و علف تفتیده، دم کرده
که روزی روزگاری بود در افسانه‌ها، ای دوست

کویر سخت و سوزانی که در ذهنش نمیروید
گیاهی، شعله‌ای، شعری، نوای آشنا، ای دوست

به هر سو میروم آرامش از من روگردان است
نمی‌آید به سویم چهره‌های آشنا، ای دوست

گریبانم به دست عشق بی‌فرجام افتاده است
که تا قاف قیامت هم نخواهد شد رها، ای دوست

مرا پیچیده در رنجی که پایانی نخواهد داشت
که از تقدیر من هرگز نخواهد شد جدا، ای دوست

شناسنامه