کلماتم، کلماتی که «درخت» و «سنگ»اند
کلماتی که کمی «خسته» کمی «دلتنگ»اند
کلماتم، که فقط «قرص مسکن» خوردند
«مذهب» و « فلسفه» و «طایفه» و «فرهنگ»اند
«دود»م و «خون»م و «خاکستر»م و «باروت»م
کلماتم، کلماتی که سراسر «جنگ» اند
کلماتی، مثلاً «ملت» و «آزادی» و «حق»
…که به قاموس «سیاست» همه خوش آهنگند
کلماتم که همه «دست»، ولی میلرزند
کلماتم که همه «پای» ولی میلنگند
کلماتی که تضاد طبقاتی دارند
مثل «ودکا» و «شراب وطنی» بیرنگند
کلماتی «در» و «دیوار» مرا پُر کرده
کلماتم، کلماتی که «درخت» و «سنگ»اند