آخرین اشعار

کرم‌هایی گرسنه

جان آدمی را با درد سرشته اند

با درد زاده می شویم

و با درد می میریم

نه، “تن” می‌میرد

ماهیچه هایش از هم می گسلد

رگهایش کرم‌هایی گرسنه می شوند

و یکدیگر را می بلعند

“جان” اما زنده می ماند

و برای ابد درد می کشد.

چقدر راه می رویم

حرف می زنیم

نگاه می کنیم

و یک روز ناپدید می شویم.

چقدر بردگی می کشیم

بردگی تن

خدایان

بعد هم تاریکی.

فکر می کنی اگر خودم را تمام کنم

تمام می شود؟

شناسنامه