آخرین اشعار

کتان در دوکدان

کتان در دوکدان
گنجشک بر ترقوه بگذارم
و لالا شوم
کودکان خیزرانی‌ام را
در دوشش ماه

با یکی دست‌هام چپان و دیگری گهواره
چطور هسته‌ی شفتالو را از چشمم درآورم و در چین پیشانی پدر بکارم؟

بادها بی‌جنبش‌اند
و صورت‌های بی‌دهان
از تنبور برمی‌خیزند
صدایم را با سیم و تفنگ گره می‌کنم
و چَک‌چَکِ2 زنانِ بیرون‌ریخته از یخن را
در باران شینه گم…
که زرادخانه‌ای‌ست در گلویم
و این آوای مشبک
از تلاقی گلوله‌هاست

بوی ا‌َنجرک می‌آید؟
یا برادر باریک بینم از مرز؟
یا سایه‌ی قشلاق و اژدر در هم آمیخته؟
در خوابِ خواب‌برده‌ی کودکان را
بخوابانم عصر
بریزم لاژورد در پاتیل
استخوان جهود، پوتین عکسر
و کُرک سلطان3 که اَلو نگیرد دل مادر

بشویم وطن را
چون پیراهنی

کو چهار اسبه‌ی ساحره بر آب‌ها؟

پی‌نوشت:
2. یخن: یقه
3. کرک سلطان: نوعی آلو

شناسنامه