آخرین اشعار

چنان مباد

مباد بشکند ای رودها غرور شما
که اين صحيفه شد آغاز با سطور شما

شبان تيره‌ی لب تشنگان باديه را
شکوه صبح‌دمان می‌دهد حضور شما

هزار دشت شقايق، هزار چشمه نوش
بشارتی‌ست ز آينده های دور شما

چه شادمانه به کابوس مرگ می‌خنديد
دو روی سکه هستی‌ است سوگ و سور شما

شکيب زخمی مرغابيان ساحل را
توان بال عقابان دهد عبور شما

مباد خسته شود دست‌های جاری‌تان
مباد تنگ شود سينه‌ی صبور شما

مباد سايه‌ی ابليس سار وسوسه ها
شبی گذر کند از کوچه‌ی شعور شما

مباد تيره‌ی مردابيان تبيره زند
مباد بشکند ای رودها غرور شما

شناسنامه