آخرین اشعار

چشم‌داشت

گفته بودم که به همراه تو نان خواهم خورد
رمضان آمد و برنامه‌ی‌مان برهم خورد

خیر باشد، رمضان ماه درازی‌ست اگر
پیشِ رُو عید چو داریم نباید غم خورد

می‌توان باز یگان چاشت، ترا مهمان شد
یا که از باغِ تو عصرانه انار و «اَم» خورد

گشنه‌تر می‌کُنَدم روزه و قصدم این است
عید، از قند و نبات تو نباید کم خورد

رمضان است بهشتی و تویی گندم آن
درک کردم که از آن میوه چرا آدم خورد

شناسنامه