از در و بام زمین آزار میروید چرا
وحشت از در، ناله از دیوار میروید چرا
در بهشت عشرت اولاد آدم ناگهان
از پس شاخ درختان، مار می¬روید چرا
هرچه میروید بروید هرچه شاید میشود
فتنه از لعل لبان یار میروید چرا
راستی وقتی که میخندی از آن باغ بلور
جای صورت، چینی گلدار میروید چرا
با همه لطف و ملاحت با همه مهر و صفا
از خرامت طرح استکبار میروید چرا
میرسی، انگورها در شیشه بشکن میزند
میروی پشت سرت، آوار میروید چرا
جان من از آن لب شیرین پر معنا مدام
تلخی نه، خست انکار می روید چرا
عشق چیز ساده است اما به محض ابتلا
هفت خوان و مخزن الاسرار میروید چرا