آخرین اشعار

پیچک و ماه

تَمِشک مَی‌خوش و پیراهن سپیدِ کتان
بلوغِ سرخِ انار و شقاوتِ دندان

جنونِ حل‌شدنِ ماه و پیچکِ وحشی
به‌هم‌تنیدنِ زیبایی و نشاط جهان

نخورده‌مست؛ چِشِم‌گُشنه، چیز‌نادیده
سیاه‌مست؛ سپیدارقدِّ موی‌میان

نخورده‌مست٘ دهان گشته با تمامِ وجود
برای خوردنِ هربندمستِ تنگ‌دهان

و پیچک از هیجان ماه خویش را بلعید
ازین گناه درٱمد به هیئتِ انسان

به یاد پیچکیِ خویش در هم افتاده
به لَکِّ پنجره می‌گفت: چند لحظه بمان!

شناسنامه