نام تو را، در آسمانها تا امین خواندند
باران شدی و رحمهللعالمین خواندند
در یک کویر سوخته، بیباغ و بیرویا
آبی گوارا بر لب خشک زمین خواندند
بر قومهای تشنهی خون، آیههای وصل
از سورههای مهربانی، با یقین خواندند
گلهای سرخی را که زیر خاک میکردند
پیغمبرانه یاس گفته یاسمین خواندند
اعجاز چشم توست رویشهای بیاجبار
بر یک کویر از چشمهای ابریشمین خواندند
پیغمبری یعنی تبسمهای بیپایان
این شعر را بر روی لب، شورآفرین خواندند
جبریل دعوت کرد و گفت آری بخوان ای جان
خواندی، تو را آنگاه ختمالمرسلین خواندند
در جان نارام زمین، نام تو را آرام
با آفرین، با آفرین، با آفرین خواندند