آخرین اشعار

پل لرزانک

نی پیامی داد، نی دروازه یی زد عاشقی
بی اجازه مثل شعر تازه آمد عاشقی

آه! میگفتند… و من دیدم… که بعد از یک تبر
تک درخت خشک را تنبور سازد عاشقی

آه! میگفتند… و گردیدم… که بعد از یک طلوع
از یخ سنگین‌ترین آتش بر آرد عاشقی

چون پل لرزانک عمرست ـ پل بالای پل!-
راه برگشتن ندارد… خوب یا بد… عاشقی

عشق شنبه هست هر روزی درین خود سرنوشت
هیچ با تقویم پیوندی ندارد عاشقی

میروی صد فیصد از خود مثل جاری در شتاب
میشوی با یک تلاطم، عشق در صد عاشقی

شناسنامه