پری به گردن آینده شال بافته بود
به رنگ آبی روشن دو بال بافته بود
دو چشمه در دو سر شال میدرخشیدند
و ریشه ریشه در آن صد نهال بافته بود
همیشه در سر او نقش آسمانی بود
ستارههایش را خال خال بافته بود
برای هر قدم و هر مسیر، در ذهنش
قطار پرشدهای از سوال بافته بود
پری برای رسیدن به آرزوهایش
پل منظمی از ماه و سال بافته بود
شگفته بود عجب سربلند از دل سنگ
شکست را به کناری، محال بافته بود
پری گلی شد و در انفجار پرپر شد
خیال بافته بود او، خیال بافته بود