ای وطن! شاید زعیم صادقی پیدا شود
عاقبت گوهرشناس لایقی پیدا شود
دردهایت استخوانسوز است، میدانم ولی
صبر کن، شاید طبیب حاذقی پیدا شود
پشت سر فرعون و پیش روی دریا، عیب نیست
گر نه موسا و عصایی، قایقی پیدا شود
بار دیگر «نادر غدّار» اگر حاکم شدهست
غم مخور، زود است «عبدالخالقی» پیدا شود
پس تو را ای گل ز چنگ خار درمیآورم
منتظر هستم که راه منطقی پیدا شود
شرح اندوه تو عمر نوح میخواهد وطن
نیست ممکن این چنین مستشرقی پیدا شود