برای دیدن ماه آمدم امشب سر کویت
کشیدم خویش را چون سایه ات آهسته پهلویت
خمیدم خم خمک آرام و بی آواز آن سوتر
به دنبالت خزیدم خم شدم هم قد زانویت
فرستادم دو چشمم را به کوهستان دستانت
نگاه انداختم در آسمان از تل بازویت
به دست باد موهایت چنان مواج و در هم شد
که دیدم ماه نو را از دوچاک موج گیسویت
بگو ماهِ که دیدم چیست اگر گفتی؟ اگر گفتی؟
اگر گفتی که ماهم چیست رویت یا که ابرویت؟
خدا را شکر دیدم ماه نو را عید فطر آمد
بفرما تا کنم افطار با دیداری از رویت