آخرین اشعار

هر دم اسير لذت رنگ و لعاب‌ها

هر دم اسير لذت رنگ و لعاب‌ها
در صبحدم سياه ترند آفتاب‌ها

بر روی رودخانه‌ی هستی شناور و…
سرگرم مردنیم همه چون حباب‌ها

ما خود تبر شديم و به هم ضربه می‌زنيم
دنيا خراب گشته از اين انتخاب‌ها

ای بيد! بيمِ باد مبادت كه سال‌هاست
خشكانده‌اند برگ و برت را خلاب‌ها

نسلی فدای دين شد و انسان شكست خورد
در كشوری كه جای شرف… در كتاب‌ها

گفتند: نسل‌تان چه طلب دارد از خدا؟؟
ارزانی شما همه خرده حساب‌ها

آخر مرا به مسلخ فرياد می‌برد
يك شب سپاه نفرت پا در ركاب‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شناسنامه