آخرین اشعار

نکند دیر کنیم

نکند دیر کنیم مرگ به ما هم برسد
مثل افتادن یک برگ به ما هم برسد

نکند دیر کنیم طعمه‌ی صد درد شویم
مثل پاییزِ پسِ پنجره ها زرد شویم

نکند دیر کنیم زود زمستان بشود
روز تاریک شود، شام و شبستان بشود

نکند کوچ کنیم دیده به راه بگذاریم
مثل یعقوب پر از حسرت و آه بگذاریم

مادری را که پر از دلهره و تردید است
مثل یوسف به دل تیره‌ی چاه بگذاریم

مثل سنگفرش پر از خاطره‌ی غمگینم
خون دل از کف این حادثه‌ها می چینم

چون درختان کهن حافظه‌ی تلخم من
نیمه از کابل و پروان و کمی بلخم من

وقتی افتادن من روی خیابان، در خاک
خون من سرخ، دلم سبز، نگاهم غمناک

وقتی بیرون شدنم باد مرا با خود برد
مادرم پیکر بیجان مرا سینه فشرد

دست در دست کنیم خاطره ها بگذاریم
و غم سینه‌ی خود را به خدا بسپاریم

نکند دیر کنیم، سرو و صنوبر بشویم
زیر طوفان بشویم، خسته و پرپر بشویم

شناسنامه