آخرین اشعار

نور دائمی

ما کور دائمیم و تو آن نور دائمی
یک عمر کور و دور… چه مرگ مداومی

ما دست روی دست نشستیم منتظر
تو ایستاده‌ای که امامی و قائمی

ما را هوای دیدن روی تو در سر است
در عالمی که نیست نه ظلمی نه ظالمی

چشم انتظاری همه‌ی لحظه ها، کجا؟
داغ عزیز مانده به قلبم، مراحمی

ای بخت خواب رفته، سحر پشت پنجره است
خواهی برو سوال کن از هر منجمی

شناسنامه