نقش سلمانی

ای کشته‌ی صد رنگ و نیرنگ و تحاشی‌ها
در متن باید، مرگ مردان، نه حواشی‌ها

عمامه‌‌‌ات در هر بهار از خاک خواهد رُست
از خون تو گل‌ می‌دهد این صحن و کاشی‌ها

صد سنگ اگر در برکه افتد، آسمان آبی‌ست
آفت ندارد ماه از این صورت خراشی‌ها

شب بر سیاهی می‌تند؛ چون عنکبوت مرگ
کار شما بر قامت شب، رنگ‌پاشی‌ها

دریا درون سینه دارد مار با ماهی
جمعند در انبان خلقت ماش و ماشی‌ها

در مُهر سفیانی نگنجد نقش سلمانی
تا کی امید از سنگ و چوب، آدم‌تراشی‌ها

شناسنامه