پشت پا زد به همه دار و ندارم نسرین
به من و عاشقی و قول و قرارم نسرین
تا همین که تو به دیوانه گی ام شک نکنی
چقدر روز دگر را بشمارم، نسرین!
…دست هایی که دو تا شاخۀ زیتون من اند
… گونه هایی که نشد باغ انارم نسرین
به رهت می روی و خاک مقدس شده است
کاش باران شوم و در تو ببارم، نسرین!
دارم این چند شب و روز دگر می میرم
بنویسید سر سنگ مزارم «نسرین»