به حُکم چشمهایت می نویسم نامه ای دیگر
دلم را در میان نامه می پیچم پریشان تر
پس از نام قشنگت، می نویسم سطر اول را
قفس، آتش، پرنده، یک گلو آواز و خاکستر
میان برگ ماه، در انتهای نامه می پیچم
برای دستهایت چوری و یک حلقه انگشتر
دلم را در میان نامه ام پیچیده می یابی
کنار نامه های دیگرت، هر روز پشت در
در آن خلوت که از ابر خیالت ماه می تابد
تو را با سطرسطر نامه هایم میکشم در بر
میان برگ ماه پیچیده تقدیم تو میدارم
دو گلدان، شمعدانی، قالی و یک دسته نیلوفر
ولی حس می کنم یک روز در غُربت دل عاشق
دور از چشم تو می میرد کنار نامه ای آخر