آغوش باز کردی اما کفن شدی
گهواره را نداده تکان، گورکن شدی
لالاییات چه بود؟ صدای گلولهها
دشنامدانیِ متعفن، دهن شدی
ای مادر زلال همه رودخانهها!
لبتشنه پیشت آمده بودم، لجن شدی
صد زخم تازه بر تن من جوی میکشید
صد بته خار بودی اگر پیرهن شدی
من بار برده برده فقط پوست دادهام
تو آنطرف به شانهی خوکی چپن شدی
انداخت فرش سرخ به پای تو خون من
در کیف ساز رفتی و مست اتن شدی
من هفت پشت سوختهام در جهنمت
آواز تلخ قهقهه بر نعش من شدی
آلوده بود؛ دامن پاکی نداشتی
آه، ای عجوزه، آه! برایم، وطن، شدی؟